سپهرسپهر، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

WHAT DREAMS MAY COME

بدون عنوان

سلام عزیزم امروز ساعت 6 از دکتر وقت گرفتیم تا واسه عملت نوبت بگیریم  تا جایی گفتم که بابا برگشت بابل و من واسه ادامه درسم موندم زاهدان روزی که داشت میرفت نمیدونی چی به ما گذشت من که شبش تا صبح گریه کردم و روزای سخت دوباره شروع شد بابا سال اخر بود  ثانیه شماری میکردم تا دوباره ببینمش ا اینکه یه روز گرم تابستون وسطای یر اومد زاهدان سوغاتی یه تراول 50 گرفتم و بعد چند روز با هم رفتیم فرودگاه و راهی تهران شدیم از اونجا هم با اتوبوس رفتتیم بابل یه خانم ژاپنی هم توی اتوبوس ما بود اولین مسافرت متاهلی و به نظر عالی تر از این نمیشد ماه عسل که نداشتیم خوب به هر حال رسیدیم واقعا خسته کننده بود ساعت 10 شب بود کنار میدان فرمانداری پیاده شد...
20 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

مرا اینگونه باور کن ..... کمی تنها  کمی غمگین کمی از یادها رفته . خدا هم ترک ما کرده  خدا دیگر کجا رفته ...... مرا اینگونه باور کن.............. ...
17 ارديبهشت 1390

روزای انتظار

من و بابا خیلی کم حرف میزدیم خب بابات یه پسر باحال بود مودب بود سال 3 پزشکی متولد1363 اهل بابل  من ازش خوشم میومد   من اهل زاهدان بودم ترم اول شیمی محض متولد 1366 من سال گربه و بابات سال موش  ما شبا ا صبح با هم حرف میزدیم و خسته نمیشدیم اشناییمون تو مهر ماه بود و بابا شب یلدای همون سال گفت که اگه قبول کنم میخواد با هم ازدواج کنیم منم قبول کردم در حالی که میدونستیم تو این راه سختی های زیادی میکشیم   خوب یه سال همین جوری گذشت و تابستون سال 84 بابا با مامان بزرگ و بابا بزرگ اومدن زاهدان   ولی مامان و باباش مخالف ازدواجمون بودن همینطور بابا و مامان من .......... خوب این مهمونی اجباری به خواسته ی ...
17 ارديبهشت 1390

قصه ی مامان و بابا

سلام عزیزم از امروز میخوام داستان زندگیمو واست تعریف کنم و هر روز یکمیشو واست بنویسم شاید وقتی این مطالب رو میخونی بزرگ شدی و واسه خودت اقا شدی ولی بدون ماما فقط با طپش قلب تو ارامش پیدا میکنه. قصه از جایی شروع شد که...... سال 1384 بود من تازه وارد دانشگاه شده بودم شیمی محض رشته ای که چندان علاقه ای بهش نداشتم ولی خوب چه میشد کرد ...من درگیر یه مسئله خانوادگی بودم یه ماجرا . اما به خیر گذشت و با کمک دایی تونستم خلاص بشم از یه ازدواجی که شاید میرفت تا ارزوهامو تبدیل به حسرت  بکنه و حس لمس عاشقی رو ازم بگیره رها شدم و دوباره شروع کردم  اره داشتم درس میخوندم و سرم تو درس بود و درس و درس و درس  با بابایی اشنا شدم همون ...
16 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام پسر ناز مامان الهی مامان فدای لبای نازت بشه پسر من 1390/1/9 برای اولین بار غلت زد من خیلی خوشحال شدم  خونه ی مامان بزرگ طوبی بودیم ...... دیگه داری واسه خودت مردی میشی گل من ....من دارم هر روز واست سوپ درست میکنم تو هم حسابی از سوپ خوشت اومده   حالا میخوام برم واسه عصر کیک درست کنم دوست دارم عزیزم ...
15 ارديبهشت 1390

جالب انگیز.............

                                                                                                            &nb...
15 ارديبهشت 1390

خنده ها بر می گردد..................

کوچولوی نازم سلام. صح نازت به خیر. خیلی نرموک شدی.می خوام بخورمت بابایییییییییی ...........................الانا که هنوز کار جدیدمو شروع نکردم واست می نویسم آخه ممکنه بعدش زیاد نتونم.خدا رو شکر اوضاع یکم بهتر شده .....................از اینکه هفته بعد باید عمل بشی نگرانم .البته چیزی نیستش آقا پسرای هم قد تو هم اینا رو پشت سر گذاشتن .منو مامانیو تو می ریم پیش اون دکتر مهربونه که استاد بابا بوده تا کارتو انجام بده.بمیرم برات بابایی غمتو گریو نبینم شیرکم.............. تازه یه چیز دیگه هم هست فک کنم داری دندون در میاری !!!!!!!!!!!!11 آخه بدجور گاز میزنی همه چیو..........البته مامان مهربون می گه در آوردی اما من هر چی دست میزنم که نوفهمم ...
15 ارديبهشت 1390

نی نی لالا............

نی نی جون با خرسولکش لا لا شده. چه آرومو ناز............ مامانو  بابا میبوسنت عشق کوچولوی ما.............. دنیا سنگه دلم شیشه      تویی آرومه جونم تا همیشه................... ...
15 ارديبهشت 1390

غم دل............

سلام پسرم  بهت نیگا میکنم و از خودم میپرسم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   قلبم سرشار از غمه دارم میشکنم اما صدای گریه هات بهم میگه ماما به خاطر من طاقت بیار  روزای خوبی که کنار هم بودیم تمام شد کاش مامانم پیشم بود تا سرمو رو سینش میزاشتم و بهم بوی تنش ارامش میداد اما افسوس........ وقتی به زندگیمون فکر میکنم قلبم تیر میکشه  یه اینده ی نا معلوم خدایا تمامش کن دیگه نمیتونم ضربه های این تبر رو روی ریشم تحمل کنم  یعنی چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1 ...
14 ارديبهشت 1390

جالب انگیز.......

Don't go for looks; they can deceive Don't go for wealth; even that fades away Go for someone who makes you smile Because it takes only a smile to Make a dark day seem bright Find the one that makes your heart smile به دنبال ظواهر نرو؛ شاید فریب بخوری به دنبال ثروت نرو؛ این هم ماندنی نیست به دنبال كسی باش كه به لبانت لبخند بنشاند چون فقط یك لبخند می تواند شب سیاه را نورانی كند كسی را پیدا كن كه دلت را بخنداند ...
14 ارديبهشت 1390